سخنانی از احمد مفتیزاده خطاب به پیروانش که از وی بت نسازند
کاک احمد مفتیزاده در یکی از سخنرانی های خود که در قسمت پایین ویدیو ، تاریخ 25 . 9 . 1992 درج شده است خطاب به پیروانش اینچنین میگوید :
این همه امتیازات از کجا می آیند ؟ چرا می آید ؟ از کجا الهام میگیرند ؟ از چه دستور الهی ؟ پیشتر توضیحی مختصر داده بودم و گفتم که اگر موقع صحبت کردن خطاب به کسی میگوئید ، برادر جان ، خواهر جان یا فرزندم هیچ اشکالی ندارد ، ولی اگر کلمه ی "جان" را در غیاب کسی آوردی این دیگر لقب و امتیازی است که برایش ساخته ای . چندین بار هم درباره خطر و شر این امتیاز دادن و بت درست کردن ها توضیحاتی داده بودم .
به خدا قسم آنقدر دوست دارم و انشاالله که توصیه ام در دل شما مسلمانان جای بگیرد که شاید اول وآخر مطالب دین همه اش بر سر آن روح مطلب بیاید . یا " ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی " همه از یک پدرو مادر هستید چرا این همه بالا و پایین دارید ؟ چرا این همه امتیازات در میانتان وجود دارد ؟ برای مثال اکنون که فرضا من از هرجهتی که مشکل وجود نداشته باشد و به سنندج برگردم و بخواهم که از حوزه تا منزل خودمان برگردم . با آن سابقه ای که از دوران انقلاب دارم اطمینان ندارم که در یک یا دو یا سه یا حتی پنج ساعت هم به منزل برسم و یا اگر بخواهم بسوی نماز یا جمعه به مسجد بروم اطمینان ندارم که در چند ساعت هم فراغت بیابم که به منزل برگردم . چرا !؟ بلا تشبیه خودم را با بزرگان و محبوبان خدا مقایسه نمیکنم . خودم را با کسی که زیاد بی ادبی نیست مقایسه کردنش ، هرچند فاصله مان از آسمان تا زمین است با حضرت عمر (سلام الله تعالی علیه ) .
گفتم آیا در اعماق فهم این مسلمان های دوران نور و برکت ، من معقولترم - معقول به معنای صحیح آن . من بزرگترمم یا حضرت عمر (سلام الله تعالی علیه ) ؟؟؟ پس چرا حضرت عمر جامعه ی بزرگ اسلامی آنموقع را اداره می کرد ودر جنگ در برابر دو قدرت استعماری بزرگ دنیا نیز بود با وجود آن ، وقت اضافی برایش می ماند و در دارالخلافه حیفش می آمد و جایز نمیدانست که این وقت اضافه را که به مسلمان ها داده است همینطور به بطالت بگذراند بلند می شد و بیرون می آمد در میان عالم و آدم تشریف می برد و باغ هایی که متعلق به بیت المال بود را آبیاری می کرد و به درختان و باغ ها رسیدگی می کرد و یا اسب و چهارپایان متعلق به بیت المال را تیمار میکرد .
به خودش اجازه نمی داد که وقتش به بیهودگی بگذرد . پس چرا حضرت عمر (سلام الله تعالی علیه ) آنهمه وقت برایش باقی میماند و به میان مردم میرفت و چوپانی و باغبانی هم میکرد ، در نزد اطرافیان وی به ذهنشان خطور نمیکرد که گویی چیز عجیب و غریبی دیده اند و بسویش هجوم نمی آوردند . اگر کسی که به حضرت عمر می رسید فرقی نداشت هرکدام زودتر سلام می کردند و تنها جواب سلامی و دیگر تمام . اکنون که از حضرت عمر یاد کردم دیگر خجالت نخواهم کشید که به بالاتر نیز بروم . دیگر بی ادبی خواهد بود که بگویم حضرت عمر بزرگتر خواهد بود یا رسول خدا حضرت محمد (صلوات الله علیه وسلم ) . مشخص است که قابل قیاس نیستند. تشریف می آورند به مسجد و امامت خود را انجام می دهند سپس به منزل خودشان برمی گردند . مگر به اتفاق پیش می آمد کسی برایش سوالی پیش می آمد .
چه رازی بود چگونه در آنمدت کم توانست ؟ ولی چرا من هرچه میگویم و هرچه می نویسم بازهم هنوز امتیازات ! رازش یک نکته می باشد که به شما خواهم گفت و دیگر میل خودتان است : کسانی که دارند من را بت می کنند ، نمیگویم همگی بصورت عمداَ ، غالباَ استعداد آنرا دارند که پیامبران را به مقام خدایی می برند چرا ؟ برای آنکه به این عنوان که ما خودمان جانشین آن ها هستیم اینگونه از مردم بالاتر باشیم .
مطمئن هستم خدای ناکرده ممکن است این در قلوب افرادی پیدا شود که احمد را بت کنند برای آنکه خود نوچه بت باشند . هر کسی که این در دلش وجود ندارد از این پس دیگر این گونه امتیازات را برای من به کار نبرید . در خطاب اشکالی ندارد ، اگر نامه ای می نویسید ، بنویسید که برادر عزیزم ، پدر عزیزم ، کاک احمد جان . میل خودت است ، ولی در غیاب (بعد از مرگ ) من هیچ قید و لقبی برایم درست مکن . عادی همچون هر انسانی دیگر نام ببر . اگر در غیاب لقبی را همیشه همراه با اسم احمد آورد دیگر به آن امتیاز داده اید ، دیگر آنرا بت کرده اید .
اگر آن سرمشقی که در اول برایمان روشن شد را بخوبی اجرا و به آن عمل کنید و این ملت بیچاره و مظلوم را که قرنهاست زیر گرفته شده است عده ای را بت بدانند و بزرگ پندارند و خودشان را در برابر کوچک بدانند ، آن ملت آزاد خواهد شد در برابر اینکه هزاران نفر چون من بصورت طبیعی بلا تشبیه در اسواق بگذرند و رفت و آمد کنند و تعجب نکنند و تصور نکنند که گویی دیوی وارد آن ها شده است . یک احمد هست همچون احمدهای دیگر . یا همچون احمدی که دیگر بوده و دانش علاج مریض را می داند پس هروقت کسی با وی کاری داشت بهش مراجعه میکند اما در مکان و مطب خودش و اگر باوی دوست یا آشنای وی هستیم ، در کوچه و بازار که به وی رسیدم و سوالی در مورد معالجه ی فرزندم پیش می آید باشد از وی بپرسید .
پس چرا باید اینگونه باشد که افرادی نزدیک به من که احتمالا به دلیل نادانی ( امیدوارم تنها به دلیل نادانی باشد ) محبت به من شما را وادار می کند که از من بت بسازید و سایر مردم ساده در مظلومیت و حقارت باقی بماند ؟
پێوەندی / تماس :