کلاس‌های مکتب قرآن تحت عنوانِ "کلاس مطالب و تزکیۀ نفس" مجموعه تجمعاتِ منظّمیست که افراد مشخصی از مکتبی‌ها در آن شرکت دارند . اعضا بایستی تحت هر شرایطی در آن کلاس‌ها حضور یافته و غیبت نداشته باشند . تدریس مواضع مکتب و عقاید آقای مفتی‌زاده در این کلاس‌ها توسط افراد قدیمی یا جوانِ وفادار به آن مکتب انجام می گیرد .

فعالیت‌های اسبق مکتب‌قرآن گویای آنست ؛ علاوه بر مال اندوزی ، در پی ربودن گوی سبقت از سایر گروه‌ها و فعّالان مذهبی رقابت داشته و من جمله سیاستهایی که برای رسیدن به این هدف در پیش گرفته است ؛ سیاه‌نمایی سایر گروه‌های اسلامی و افزایش تعدادِ اعضای مکتب قرآن به هر طریق ممکن می‌باشد . 

از ارسال نامه به راشد‌الغنوشی و کتب و آثار و جزوات مفتی‌زاده به هریم کردستان گرفته تا گماشتن نماینده‌های خود در روستاهای کردستان جهت تشکیل کلاس‌های تزکیۀ نفس مکتب تنها بخشی از سیاست‌های شورای مدیریت مکتب قرآن سنندج (شاخه سعدی قریشی) می‌باشد تا از این طرق سایرین را متعاقد کند که احمد مفتی زاده رسول صغری است و جز مکتب قرآن ، سایر فعّالان مذهبی گمراه هستند .

طبق تبلیغات انجام شده توسط مکتب قرآن ; مردانِ آن مکتب فارغ از هرگونه نقص و کاستی در اخلاق بوده و من جمله مخلص ترین بندگان خداوند هستند . کلاس‌های بانوان توسط مردان اداره می شود و زنان و دختران مکتب بدون ممانعتی قادر هستند با مردان آن مکتب روابط مشخصی داشته و مشکلات و درد دل‌های خود را از طرق مختلف با آنان در میان بگذارند . این توهّماتِ تلقین شده تا مرزی پیش رفته که خانمی مکتب قرآنی ، مردِ غریبۀ مکتبی را به جنس مخالف غیر مکتبی در خانواده خود ترجیح داده و در کنار مرد غریبۀ مکتبی به نسبت بیشتر احساس امنیت و آرامش می کند .

در یکی از روستاهای کردستان (که از آوردن نام آن خودداری می کنیم) مکتب قرآن نماینده خود را برای ترویج افکار مکتب و مفتی‌زاده در آنجا گمارد . نماینده مکتب قرآن 37 ساله متأهل ، دارای دو فرزند و ساکن همان روستا از جانب شورای مکتب بعنوان نماینده در آنجا گمارده شد تا به تبلیغ مکتب آقای احمد مفتی زاده بپردازد .

وی که در اثناء مأموریتش بارها با ماموستای آن روستا درگیر شده بود موفق می‌شود تعدادی از جوانان (مرد و زن) را جذب کلاس‌ها کند .

از طریق همین کلاس‌های تزکیۀ نفس با یکی از شاگردان خود ، زنی متأهل و دارای سه فرزند آشنا می شود . رابطه تا جایی پیش می‌رود که استاد از شاگرد می‌خواهد در شب لیله‌القدر ماه مبارک رمضان روستا را به همراه وی ترک کند . پس از ترک شبانه‌ی روستا ، مدت بیست و سه روز را در اطراف آن شهرستان و سواحل شمال سپری می‌کنند . 

پس از اصرار شاگرد به بازگشتِ به محل سکونت خود ، هنگامی برادران وی متوجه می شوند فرد مکتب قرآنی خواهرشان را در منزل خود مخفی کرده ، به آنجا رفته و به گفته ساکنان روستا ، آن خانم در واقعه ای جان خود را از دست می دهد . برادر متوفی که متهم به قتل خواهرش می شود پس از شش ماه بازداشت ، عدم شاکی خصوصی و رضایت شوهر و پدر متوفی از زندان آزاد می‌شود .

همسر نماینده مکتب قرآن نیز همراه با دو فرزند خود به منزل پدری بر می‌گردد و پس از سپری شدن مدتی از این وقایع شوهرش تجدید فراش کرده و همسری فارس زبان اختیار نموده است .

واکنش مکتب‌قرآن در رابطه با این تراژدی قابل پیش‌بینی بود ; مکتب‌قرآن اعلام کرده قبل از وقوع واقعه ، نماینده آنها از آن گروه اخراج شده بود . این اظهار نظر چیزی بیش نخواهد بود جز سرپوش لغزش‌های اخلاقی اعضای مکتب قرآن . چون این پرورش یافته مدرسۀ احمد‌مفتی‌زاده تا شب لیله القدر کلاس‌های تزکیۀ نفس برگزار می‌نمود . هرچند اتفاق مشابهی در روستایی دیگر از توابع همین شهرستان رُخ داده اما طبق معمول مکتب‌قرآن خود را از این نوع اتفاقات مبرّا می‌خواند . 

شکی نیست عملکرد نامبرده و امثالهم یک تنه منعکس کننده اعمال کل مکتب قرآن نبوده و افرادی متدیّن هم در آن مکتب فعالیت دارند ، اما مجموعِ این لغزش‌های اخلاقی توسط افراد مکتب قرآنی رخ داده . یا به عبارتی چون انحرافات عقیدتی ، لغزش‌های اخلاقی و اجتماعی توسط برخی افراد این گروه انجام میگیرد پس نمی‌توان مکتب قرآن را حرکتی دانست که از مجموع افرادی مخلص و باتقوا تشکیل یافته است .  

نسبت دادنِ صفات مردانِ پاک و مخلص ، صادق در معاملات ، امین و دارای حجب و حیا توسط همان مکتب به مریدانش باعث شده تا در صورت وقوع مشکلات اخلاقی از این قبیل ، سیاست سکوت و سرپوش موضوع را در پیش گیرد چرا که در صورت نمایان شدن ، برخی معادلات آنان به هم می‌خورد .