آهای مکتب قرآن ، صدایت نمی آید!!!
برای دست یازیدن به این مهم، مکتب چاره هایی اندیشیده که در اینجا به چند مورد آن و نوع حرکت مکتب اشاره هایی می کنیم .
مسلم است هر گروه و حزبی هر چند کوچک ابتدا برای خود رهبری برمی گزینند و برای رهبری مکتب قرآن اجبارا یا اختیارا کاک احمد مفتی زاده انتخاب شد!شخص مفتی زاده در دوران حیات خود برای اثبات شایستگیش در حد رهبریت دینی اقداماتی انجام داد که مهمترین آن اقدام برای تخریب کسانی بود که از دیرباز در سلک رهبریت دینی قرار داشتند یعنی علمای دینی !
به کار بردن الفاظ رکیک و ناشایست و توهین های صریح و تند همانند : علمای دین فروش، بی دین، علمای لاشخور، علمای بی شرف و ... سبب شد تا آن ها هم در مقابل واکنش هایی نشان دهند که این رفتار نسنجیده ی مفتی زاده سرآغاز تفرقه ی دین در بین ملت مسلمان کردستان شد.
مفتی زاده که خود تحت تاثیر کسانی چون سیدقطب،محمد عبده و علی شریعتی قرار گرفته بود و از گفته ها و نظریات این اشخاص به وجد آمده بود بدون بررسی موقعیت مکانی گفته های آنان را بازگو می کرد ، برای مثال : به تبع دکتر علی شریعتی متفکر اهل تشیع که در آثار خود معاویه ابن ابی سفیان را تحقیر می کند احمد مفتی زاده هم توهین های علنی به معاویه روا می دارد (" معاویه همچون گرگ، گله ی اسلام را متفرق ساخت") این در حالی است که موقعیت مکانی و جغرافیایی احمد مفتی زاده کردستان است و مردم این منطقه هم اهل سنت هستند و تمام اصحاب پیامبر(ص) را گرامی می دارند ، با این کار علنا تنش های لفظی را به میان توده مردم کردستان کشاندو شایدهم این رسالت مفتی زاده بود ؛ آن هم در اوایل انقلاب .
شاگردان مفتی زاده که جذب کلام های به ظاهر فلسفی اش شده بودند و تا به حال جوهر و عرض و کیف و ... را نشنیده بودند او را حق مطلق می دانستند و دیگران هم از ترس نفوذ تفکرات علوی اش مدام او را سرزنش و گاهی هم مذمت می کردند،
کاک احمد مرد!
اما شاگردانش برای ادامه ی مسیر او دچار چالش هایی شدند ، چون از عهده ی رفع این مشاکل بر نیامدند ، ناگزیر مکتب قرآن انشعاباتی پیدا کرد و هر کدام برای گفته های مفتی زاده تفسیرهای جداگانه ایی می آورند، مثلا در تشریح کلمه ی جوهر، از جانب شاگردان آقای مفتی زاده جوهر نمک و جوهر خودکار هم مورد کنکاش قرار می گیرد.
بعد از مرگ آقای مفتی زاده شاگردانش برای شناساندن مکتبشان دست به هرکاری زدند ، حتی برای راشد الغنوشی نامه نوشتند که شاید با آویزان شدن به ایشان بهتر دیده شوند، که جوابی دریافت نکردند.
در ادامه ی سناریوی خودنمایی حمله ی چندصدنفری به امام مسجدروستایی در اطراف بوکان بود که از کاک احمد انتقاداتی گرفته بود که نه تنها با این کار نتوانستند مردم را جذب کنند بلکه به خاطر بی احترامی به صحن مسجد و با کفش وارد شدن به این مکان مقدس بیشتر مورد نفرین مردم قرار گرفتند ، این درحالی است که ملایی دیگر در مسجدی در اطراف سردشت از کاک احمد ذکر خیر می کند که مورد تکریم و احترام هواداران مکتب قرار می گیرد.
و این نشان می دهد که ملاک آن ها کاکه ایی بودن است و بس!
اگر ملایی مفتی زاده را نقد کند بد است و اگر مدح کند خوب است و اینگونه پرورش را معلمانی در مکتب بر عهده دارند که هدفشان {لا لحب علی و لکن لبغض عمر} است .
نهایتا خطاب به کسانی که برای مفتی زاده تعصب خاصی دارند و باهیچ دلیلی قانع نمی شوند که مفتی زاده آن عنقای خیالی آنان نیست ، می گویم :
مفتی زاده؛شاید خاص بود ؛ اما ، خاصیت نداشت.
پێوەندی / تماس :