در کوچه پس کوچه های محله ی فرح سنندج راه می رفتم! به یاد زمانی که کاک احمد مفتی زاده مدتی در این محله زندگی کرده است . منزل مسکونی ایشان را با دقت نظاره می کردم و به یاد گفته های آتشین ایشان در نقد تبعیض طبقاتی و امتیازات افتادم. چگونه می شود کاک احمد در سخنرانی هایش به نام دین به امتیازات حمله کند و خودش چنین منزل مجللی داشته باشد؟! بعد از 35 سال این منزل هنوز بافت اصلی خودش را از دست نداده بود! به یاد گفته ی طرفداران آقای مفتی زاده افتادم که گویا آقای مفتی زاده اگر میوه ای در منزل داشتند به فقیر و فقرای محل می دادند! اما چگونه می شود با چنین منزل مجللی در برابر چند کیلو میوه توازن و عدالتی که همیشه آقای مفتی زاده دم از آن می زد برقرار کرد؟ برای من به عنوان یک جوان سنندجی جای بسی سوال و تعجب است که کاک احمد مفتی زاده در اوایل انقلاب ماهیانه 15 میلیون تومان از آقای طالقانی دریافت می کرد، با چه رویی مظلوم نمایی می کرد؟ آیا مردم را استحمار کرده که در برابر دیدگان چندصدنفر دو کیلو میوه به یکی از فقرای محله می دهد?! از معدود کسانی که بیش از 40 سال پیش ماشین داشت کاک احمد بود! می گویند کاک احمد تنها کسی بود که در زمان شاه به صورت مرتب و عمومی کلاس قرآن برگزار می کرد، باز برای من جای سوال بود که ایشان با مجوز حکومت وقت اقدام به برگزاری چنین کلاس هایی کرده است یا خودسرانه؟

  از آنجایی که در رادیو کردستان و روزنامه کردستان وابسته به ساواک کار می کرد برایم معلوم شد که دستهای پنهانی با عوامل ساواک داشته است ، همچنان که عیسی پژمان(رئیس ساواک وقت غرب کشور) به آن اشاره کرده است.

یک لحظه در جلوی درب منزل مسکونی کاک احمد چندجوان را دیدم که بیرون آمدند و چندین کتاب و جزوه و سی دی در دست داشتند . پرسیدم : که در دستانتان چه چیزی است؟ آیا کتاب های فقهی و شرعی است؟ گفتند : نه گفنم آیا شرح احادیث پیامبر(صلی الله علیه و سلم )است؟ گفتند: نه گفتم آیا تفسیر قرآن است ؟ گفتند : نه یکی از جوانان که خیلی کاک احمد را دوست داشت، گفت:کاک احمد گیان فرموده: ما نباید به قرآن و حدیث نزدیک شویم !(نامه شماره6)چون ما نمی توانیم قرآن را درک کنیم و اکثر احادیث هم جعلی است و مولفین کتب فقهی هم اشخاصی همانند شافعی و حنفی هستند که کاک احمدگیان از آن ها مجتهد تر است .

خیلی تعجب کردم ! شنیده بودم که طرفداران مفتی زاده ایشان را < رسول صغری > می دانند، اما شک داشتم از این گفته که با این برخورد به یقین رسیدم. خلاصه با ناامیدی از کوچه فرح سنندج خارج شدم و برای شهرم سنندج تأسف خوردم که به چنین افکار خطرناکی مبتلا شده است . به امید روزی که شاهد کردستانی محمّدی باشیم نه احمدی.... .

http://s-baran310.blogfa.com/